پشت پرده همدردی چین با مسلمانان در جنگ غزه چیست؟/ پکن از درگیر شدن واشنگتن در منطقه خرسند است
تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۸۶۷۰۵
به گزارش جماران، چاتم هاوس در گزارشی درباره رویکرد چین در قبال جنگ غزه می نویسد:
موضع چین در مورد جنگ غزه برای بسیاری از ناظران بحث برانگیز و مبهم است. پکن از بمباران گسترده غیرنظامیان توسط اسرائیل انتقاد و نقض قوانین بین المللی را محکوم کرده است. رئیس جمهور چین، شی جین پینگ تا پایان نشست سوم کمربند و جاده منتظر شد تا درباره بحران صحبت کرده و موضع دیرینه چین مبنی بر اجرای راه حل دو کشوری را تکرار کرد و خواستار ایجاد یک کریدور بشردوستانه برای اجازه کمک به نوار محاصره شده غزه شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، از این هم فراتر رفت و بمباران غیرنظامیان غزه توسط اسرائیل را اقداماتی توصیف کرد که «از محدوده دفاع از خود فراتر رفته است.» در عین حال، پکن از محکوم کردن اقدامات حماس اجتناب کرد. همانطور که در اوکراین، چین خود را به عنوان یک قدرت بزرگ صلح طلب و بی طرف نشان می دهد، برخلاف ایالات متحده که حمایت بی دریغش از اسرائیل توسط پکن به عنوان عامل بی ثبات کننده و خشونت آمیز در منطقه توصیف می شود.
اما اظهارات چین در مورد جنگ، و موضع غیر مداخله جویانه آن، به این معنی است که این کشور قادر به تأثیرگذاری بر رویدادها نیست ؛ موقعیتی ناراحت کننده زمانی که منافع این کشور مستقیماً با این جنگ تهدید می شود . شاید به همین دلیل است که پکن در حال همسویی با روسیه در موضوع فلسطین است، تحولی بیسابقه که هدف آن تضمین جایگاهی در میز مذاکره با حداقل هزینه برای هر دو و تضعیف نفوذ ایالات متحده در منطقه است.
تاکتیک های آشنااکنون واضح است که چین در حال تکرار الگوی اوکراین در مورد جنگ اسرائیل و حماس است و به دنبال ترسیم مسیری متفاوت از ایالات متحده و متحدانش و حمایت بی قید و شرط آنها از اسرائیل است. تعاملات دیپلماتیک مقامات چین با منطقه به شدت به سیاست پکن برای ایجاد تعادل بین کشورهای حاشیه خلیج فارس و ایران و بین قدرت های اصلی منطقه و رژیم اسرائیل پایبند است.
لفاظی پکن با دقت طراحی شده تا بر زمینه های گسترده تر، مانند اجرای راه حل دو کشوری، پرداختن به مسائل بشردوستانه و جلوگیری از تبدیل درگیری به تنش وسیع تر منطقه ای تمرکز کند. این کشور از توصیف حمله حماس به سرزمین های اشغالی به عنوان یک حمله تروریستی خودداری کرده است، اما انتقام اسرائیل را "مجازات دسته جمعی" غیر نظامیان فلسطینی خوانده است که نشان دهنده مخالفت آن با تهاجم زمینی اسرائیل به غزه است. این یک استراتژی سازمان یافته و آگاهانه برای دستیابی به اهداف چین در منطقه و فراتر از آن است.
بی طرفی ضد غربیچین آرزوی جایگزینی با موقعیت آمریکا در خاورمیانه را ندارد، اما بدون شک از اینکه آمریکا دوباره به درگیری در منطقه کشیده شود، خرسند خواهد بود. کارشناسان چینی بر این باورند که هر چه تعداد تئاترهای غیر شرق آسیایی استراتژیکتر که توجه واشنگتن را میطلبد بیشتر شود، زمان و فضای بیشتری برای چین ایجاد می کند تا سلطه استراتژیک خود را در اقیانوس هند و اقیانوس آرام نشان دهد.
چین بار دیگر بر وابستگی تاریخی خود به آرمان فلسطین (سیاست خود از زمان مائوتسه تونگ) و سیاست خود در مورد آنچه که می توان بی طرفی ضد غربی نامید ، تأکید کرده است.
چین همچنین از «بیطرفی ضد غربی» استفاده میکند تا به یک پایگاه حمایتی پرجمعیت و از نظر استراتژیک مهم متوسل شود. بسیاری از کشورهای جنوب جهانی با فلسطین همدردی می کنند و بنابراین جنگ موضوعی است که چین می تواند از آن برای بسیج حمایت از رهبری خود در کشورهای در حال توسعه استفاده کند. این سیاست به نوبه خود کمک می کند تا از مواضع چین در مورد موضوعات اصلی مانند سین کیانگ و تایوان حمایت شود و برای دیدگاه شی در مورد حکمرانی جهانی سودمند باشد.
چین همچنین به دنبال تحکیم وحدت منطقهای بوده و از جهان اسلام خواسته که با چین در مورد فلسطین «یک صدا» صحبت کند. ابتکار چین برای میانجیگری در توافق دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران در ماه مارس گذشته بر این اساس است که کشورهای منطقه به طور مستقل در حل و فصل مسائل امنیتی منطقه از طریق همبستگی و هماهنگی با هم حرکت کنند.
جنگ غزه، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان و ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران را تشویق کرد تا برای اولین بار تلفنی صحبت کنند، تحولی که چین از دیدن آن خوشحال شد. چین با تأکید بر موضع بیطرف خود و نقش خود به عنوان صدای جنوب جهانی، میخواهد جایگاه اخلاقی ایالات متحده را زیر سوال برده و بینالمللی کردن موضوع را مشروعیت بخشد. هدف نهایی، تنزل جایگاه جهانی ایالات متحده و پیروزی در جنگ «قدرت گفتمانی» با سرمایه گذاری بر همدردی با فلسطینیان در سراسر جهان است.
فراتر از نگاه های کوتاه مدت ، سیاست چین ناقص و ناپایدار است. در حالی که دولت بایدن نتوانسته است به طور متعادل در مورد جنگ صحبت کند و در عوض بدون قید و شرط از اسرائیل حمایت می کند اما ایالات متحده قدرت دیپلماتیک خود را برای تأثیرگذاری بر واکنش اسرائیل به کار گرفته و به این وسیله هم مانع از گسترش درگیری به خارج از غزه و هم صدور مجوز برای رساندن کمک به غیرنظامیان شده است. پاسخ آمریکا به جنگ ممکن است این ایده را که واشنگتن از خاورمیانه خارج شده از معنا تهی کرده و حتی به تقویت نقش سنتی منطقه ای امریکا در خاورمیانه منتهی شود.
در همین حال، «بیطرفی ضد غربی» چین، اسرائیل را به تلافی دیپلماتیک با پیوستن به بریتانیا و 50 کشور دیگر در سازمان ملل برای محکوم کردن سیاستهای چین علیه اویغورها در سین کیانگ واداشته و اسرائیل اعلام کرده که آنها «جنایت بینالمللی، به ویژه جنایت علیه بشریت» هستند.
مانند جنگ اوکراین، جنگ اسرائیل و حماس نشان می دهد که ابهام و «بی طرفی ضد غربی» اقدامات پیچیده و پر ریسکی هستند. برای بی طرف تلقی شدن، دیگران نیز باید آن را باور کنند. بی طرفی همچنین مانع از تأثیر مستقیم چین بر این رویدادهای خطرناک به نحوی که تامین کننده منافع این کشور باشد هم می شود . چین ارتباطات اقتصادی قابل توجهی با منطقه دارد. این کشور بزرگترین شریک تجاری با اکثر کشورهای حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا است و تقریبا نیمی از نفت وارداتی آن از خلیج فارس می آید. تجارت کل چین با جهان عرب در سال گذشته بیش از 430 میلیارد دلار بود. این منافع مهم در نتیجه جنگهای منطقهای و بیثباتی آسیبپذیر هستند ، اما رهبران چینی تنها میتوانند از راه دور شاهد وقوع رویدادها باشند. چین اکنون باید درک کند که تنش زدایی بین رقبای منطقه ای مانند عربستان سعودی و ایران لزوماً به معنای صلح نیست.
یکی از درسهای کلیدی درگیری در غزه این است که « نیروهای نزدیک به ایران »آماده بودند تا منطقه را منفجر کنند و مانع عادیسازی رابطه عربستان با اسرائیل شوند . داشتن توانمندی های بزرگ یک چیز است. عمل کردن مثل یک قدرت بزرگ یک چیز دیگر است. ایالات متحده تعهد مستمر خود به اسرائیل و توانایی تاثیرگذاری بر سیاست اسرائیل را نشان داده است. چین خود را به ابراز مخالفت و درخواست برای صلح محدود کرده است. همسویی با روسیه ممکن است صدای چپن را در راه حل صلح تقویت کند اما تا تبدیل شدن به واقعیت راه زیادی در پیش است. چین باید درک کند که در این روزهای حساس، دیپلماسی لب زدن – صرفا اظهارنظر کردن - آخرین چیزی است که مردم خاورمیانه می خواهند.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی ایالات متحده چین در مورد مورد جنگ منطقه ای جنگ غزه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۸۶۷۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سقوط اندلس با یک تار مو
این منشور چندوجهی ابعاد زیادی دارد که در سالهای قبل و درسه شماره در روزنامه جامجم به برخی ابعاد آن پرداختیم اما بهدلیل بیپایانی این تاریخ پر عبرت و درسآموز و اتفاقاتی که در ارتباط با هجمه و دسیسه دشمن در رابطه با موضوع حجاب و ترویج بیعفتی در سالهای اخیر شدت گرفته است، در این نوشته به وجهی دیگر از آن عبرتهای بیپایان نگاهی افکندهایم.هشدارهایی که کمتر شنیده شد
یکی از شاخصهای رهبران جوامع که بهنوعی نقش هدایت و تعیین مسیر حرکت اساسی جامعه به سوی پیشرفت و تعالی را برعهده دارند، تشخیص بهنگام اموری است که میتواند آینده آن جوامع را مورد تهدید قرار دهد. موضوع تهاجم یا به تعبیری درستتر شبیخون فرهنگی یکی از اموری است که از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تاکید حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بوده است. بهخصوص که حضرت آیتا...خامنهای ازدهه۷۰چندین بار بر این موضوع تاکید و در برخی سفرهای استانی، بهویژه سفر استان خراسان شمالی نکات مهم و ارزشمندی مطرح و در دیداری که در۲۱مرداد۱۳۷۱ داشتند نکات مهمی را درخصوص تلاشهای دشمن برای فروریختن ایمان و اعتقاد جوانان ایران اسلامی که در قالب تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن صورت میگیرد، بیان کردند.
معظم له در این دیدار و در فرازی از سخنان خود فرمودند: «...یکی ازراههای تهاجم فرهنگی، این بوده است که سعی کنند جوانان مؤمن را از پایبندیهای متعصبانه به ایمان که همان عواملی است که یک تمدن را نگه میدارد، منصرف کنند. همان کاری را که در اندلس، در قرنهای گذشته کردند. یعنی جوانان را در عالم، به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند. این کار، حالا هم انجام میگیرد. من بارها گفتهام: عدهای وقتی در خیابان نگاه میکنند و زنانی را میبینند که حجابشان قدری ناجور است، دلشان خون میشود. بله؛ این کار بدی است. اما کار بد اصلی، این نیست. کار بد اصلی آن است که شما در کوچه و خیابان نمیبینید! کسی به کسی گفت: «چه کار میکنی؟» گفت: «دهل میزنم.» گفت: «چرا صدای دهلت در نمیآید؟» گفت: «فردا صدای دهل من درمیآید!» صدای فروریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ــ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ــ خدای نخواسته، آن وقتی درمیآید که دیگر قابل علاج نیست! جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره کردند؛ اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند و بعد او را به تماشای فیلمهای جنسى وادار کردند؛ شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی، فاسد میکنند و حالا دشمن این کار را میکند.»گفتنی است رهبر معظم انقلاب در ششم اسفند ۱۳۸۱ در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان و بیستمز آبان ۱۳۹۴ در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری همچنان بر ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و ضرورت «توجه به تجربه اندلس» تاکید کردند. موضوعی که امروزه و با توجه به طرح موضوعاتی انحرافی مانند بحث حجاب و هجمه و دسیسههای دشمن برای استفاده از این مظهر عفاف و پاکدامنی زن مسلمان، اهمیت و دلیل چنان تذکراتی در سه دهه قبل روشن میگرداند.
سروری مسلمانان رویایی که در فساد و انحرافات گم شد
فتح شبه جزیره ایبریا(آندلس) به دست مسلمانان، اتفاقی بزرگ و سرآغاز یک دوران تازه برای تحول و تکاملی بسیار مهم بود. تا قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین، اقلیتى ستمکار متشکل ازشهریاران و اشراف ونجباى محلی بریک ملت سرورى و حکومت مىکردند و ایشان را به زشتترین وجه ممکن، مورد بهرهکشى و اجحاف خود قرار مىدادند و آنان را در بردگى بندگى خویش نگاه مىداشتند. در چنین وضعیتى اسلام به این سرزمین آمد تا آن وضعیت نابهنجار را از میان بردارد و فرصتهاى عدالت، آزادى و برابرى را در اختیار همه مردم بگذارد. مسلمانان با این که مدتی گرفتار تثبیت و گسترش فتح بودند، اما به دلیل پیروی از دستورات دین مبین اسلام در مدتی کوتاه توانستند زمینههای آشفتگى را از بین ببرند و اداره امور کشورى را سامان بخشند. پس از آن نیز به سوى استقرار مبانى مدنیت مترقى و اجراى آرمانهاى والاى اسلامى و انسانى حرکت کردند و توانستند زمینههای استقرار تمدنی پیشرو را بنیان بگذارند. سرزمینی آباد که نعمات الهی در آن فراوان بود و میتوانست پاداشی برای آن همه سختی و پیکار و تلاشهایی باشد که به خوبی نتیجه داده بود. به گونهای که پس از فتح طلیطله، طارق به شهری داخل شد که به شهر مائده(سفره) معروف بود. طارق در آنجا مائده حضرت سلیمان را از طلا تشکیل شده بود و اطراف آن مزین به زمرد سبز و پایههای آن(که ظاهرا به شکل میز غذاخوری بوده) از مروارید و یاقوت و مرجان تشکیل شده بود، مقابل چشمان خود دید. این مائده که۳۶۰ پایه داشت درکلیسای شهر نگهداری میشد که طارق آن را به عنوان غنایم با خود برد و به همراه سایر غنایم آن را تقدیم خلیفه مسلمین در دمشق کرد. خلفای بعدی از این مائده وجواهرات آن،برای تحکیم و تزئین کعبه استفاده کردند.مسلمانان با فتح و پیروزی به سرزمینی پا نهاده بودند که خداوندمتعال نعماتش را برمردم آن سرزمین تمام کرده بود و بعد ازاین واقعه مهم تاریخی، زمان زیادی نگذشت که آندلس به یک تمدن عظیم تبدیل شدوبسیاری ازحکما و ادبا و فلاسفه بزرگ در آنجا گرد هم آمدند.
بیعفتی و بیحجابی مقدمهای برای سقوط
اما این همه ماجرا نبود. آنها قصد داشتند تا برای عملی کردن اهداف خود که نابودی مسلمانان را نشانه گرفته بود، راهی را بروند که مقدمهاش از بین بردن حجب و حیا و بیخاصیت کردن ارزشهایی بود که نقشی مهم در حفظ و صیانت از جامعه و خانواده در دین مبین اسلام داشت. در آغاز این برنامه و توطئه، تلاش کردند تا حساسیتی ایجاد نشود و زنان و دختران مسلمان که به نوعی دختران و زنان نیروهای فاتح بهشمار میآمدند، از ماجرایی که در ذهن آنان میگذشت، بویی نبرند. آنها نقشه خود را با استفاده از زمینهای کلید زدند که در آن مرحله، چندان حساسیتی برنمیانگیخت. کار را با زنان و دختران بومی شروع کردند. دختران مسیحى که قهرا از همان وقت بىحجاب بودند و همانگونه زندگى مىکردند، طمه خوبی برای شکار مورد نظر آنان بود. با چنین هدفی، این دخترکان زیبا و عشوهگر مأمور شدند تا روز به روز خودشان را برهنهتر کرده و در حد اعلا آرایش کنند و به دلربایى بپردازند. موضوعی که در ابتدا به نظر توطئهای بزرگ نمیرسید اما نقشه فاسد کردن مسلمانان اگر خیلى خوب کار خودش را میکرد، میتوانست منجر به نابودی بنایی شود که بر پایه یک مقاومت و ایمان بینظیر، تاسیس شده بود. طرحی که به اصطلاح گرفت و در نتیجه اجرای آن کمکم جوانان مسلمان به شراب، قمار، مجالس عیاشى و امثال اینها عادت کردند.
همین یک تار مو کافی است
در کنار آن این موضوع علاوهبر تاثیر بر جوانان و حتی مردان متاهل، زنان و دختران مسلمان را نیز به گونهای دیگر تحتتاثیر خود قرار داد. به نحوی که آنان در واکنش به بیبندوباری مردان و جوانان خود، به قصد انتقامگیری، حجاب را دستمایه قرار دادند و به سوی شلحجابی و کمکم بیحجابی گرایش پیدا کردند. در ادامه نیز کمکم و با عادی شدن بیحجابی و کمحجابی، احساس کردند که در چنان جامعهای میتوان کمی راحتتر بود و آزادتر پوشید و زندگی کرد. خبری که وقتی به گوش پاپ رسید، گفت: «همین یک تار مو بیرون بودن هم کافی است، چون در ادامه آن دستههای مو بر شانهها افشان خواهد شد و باید نوید بدهیم که دیگر کار مسلمین تمام شد. حالا ما هستیم که میتوانیم بگوییم دوباره فاتح اندلسیم.» از همان دوره بود که آنان با ترفندها و برنامههای دقیقتری به ارکان فکری و نظام ارزشی ملت از درون فاسدشده هجوم آوردند و در ادامه آن، زمانی که بر امور مسلط شدند، قتلعامى از مسلمین کردند که گوستاولوبون - که خودش فرانسوى است - مىگوید: «دنیا چنین فاجعهاى به خود ندیده است.» در ادامه این ماجرا مردمان و حاکمان شکستخورده قبلی که به دنبال انتقامی سخت بودند، بر صغیر و کبیر، بر زن و مرد رحم نکردند و چنین شد که سپاه مسلمین با آن که در مکتب اسلام رشد کرده بود و با اعتقاد و یقین معنوی، اراده و عزم راسخ، حس سرشار از غیرت و سلحشوری و روحیه حماسی به میدان مبارزه آمده بود و مدت زمان زیادی فاتح میدان مبارزه شده، سپس آندلس را به مهد تمدن اسلامی مبدل کرده بود، بر اثر عدم رعایت تعالیم مکتب خود و غرق شدن در شهوات پست حیوانی به خاک سیاه نشست.مردمی که زمانی فاتح و بزرگ آنجا بودند هرگونه احساس تعالى، اعم از تعالى مذهبى، اخلاقى، علمى یا هنرى را از دست دادند؛ زیرا انسان شهوتران نهفقط نمىتواند احساسات عالى مذهبى را در خود بپروراند، بلکه احساس عزت و شرافت و سیادت را نیز از دست مىدهد و شهامت و شجاعت و فداکارى را نیز فراموش میکند؛ زیرا آنکه اسیر شهوات است، جاذبههاى معنوى اعم از دینى، اخلاقى، علمى و هنرى، کمتر در او تأثیر دارد، بنابراین هنوز هم اقوام و ملتهایى که تصمیم مىگیرند روح مذهب، اخلاق، شهامت، شجاعت و مردانگى را در جوامع از بین ببرند، از همین حربه استفاده میکنند؛ امری روشن که استعمار غرب نیز این برنامه را در قرون اخیر بهصورت دقیق و حسابشدهای در کشورهاى اسلامى اجرا کرده است.
هرچه عرب هست را گردن بزنید
دامنزدن به مفاسد اخلاقی و ازجمله حمله به حجاب و عفاف پایان کار نبود و چنان سرنوشت تلخی را برای مسلمانان رقم زد که بد نیست در اینجا به شیوه نابودی مسلمانان در اندلس به نقل از گوستاو لوبون فرانسوی بپردازیم. وی مینویسد: در سال ۱۴۹۲ که فردیناند (رهبر نظامی مسیحیان) اسپانیا را از اعراب گرفت، در ابتدا به اعراب در زبان و مذهب آزادی داد، ولی در سال ۱۴۹۹ پیمانی را که دراینباره با مسلمانان بسته بود شکست و شروع به تعدی و آزار آنها کرد و بالاخره به ریشهکنکردن آنها منجر شد. مسیحیان نخست مسلمانان را وادار به پذیرش دین مسیحیت کردند، سپس محکمههای تفتیشی تشکیل دادند و به بهانه اینکه واقعا به دین مسیح درنیامدهاند دستور سوزاندن مسیحیان تازهوارد را دادند. البته این کار بهتدریج صورت میگرفت، زیرا نمیتوانستند چندین میلیون عرب و مسلمان را به یکباره بسوزانند. از این رو کشیش بزرگ یکی از شهرهای اسپانیا که در ضمن رئیس محکمههای تفتیش نیز بود، دستور داد تمام عربهایی که دین مسیح را نپذیرفتهاند، از پیر و جوان، زن و مرد و بزرگ و کوچک؛ همه را گردن بزنند. البته راهب دومینکی بلیدا به این هم اکتفا نکرد و دستور داد هرچه عرب هست، حتی آنهایی را که مسیحی شدهاند، گردن بزنند، زیرا او میگفت محال است اعرابی که مسیحی شدهاند از روی حقیقت و صداقت به این دین گرویده باشند، پس بهتر است همه را بکشیم تا خدا در عالم آخرت میان آنها حکومت کند و هرکدام را که بهراستی به دین نصرانیت درنیامدهاند، داخل جهنم نماید. اگرچه این رأی را جامعه کشیشان پسندیدند ولی دولت اسپانیا مصلحت ندید آن را انجام دهد اما درعوض دولت در سال ۱۶۱۰ میلادی دستور داد تمام مسلمانان از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند. چنانچه بسیاری از دانشمندان تاریخنویس گفتهاند از زمانی که فردیناند اسپانیا را فتح کرد تا آخرین مهاجرت مسلمانان سهمیلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد و قتلعام سان بارتلمی دربرابر این کشتارهای دستهجمعی و بیرحمانه افسانه کوچکی بیش نیست.
اندلسیکردن ایران؛ هشداری که جدی گرفته نشد!
آنچه خواندید فرازی کوتاه از عبرتهایی بود که در تاریخ ثبت شدهاند، اما مهمتر از این عبرتها کلام رهبر معظم انقلاب است که بارها درخصوص عبرتهای شکست اندلس، ازجمله دردیدار باجوانان ودانشجویان سیستانوبلوچستان در روز۶اسفند۱۳۸۱ هشدار دادند و فرمودند:«...سیاست امروز، سیاست اندلسیکردن ایران است! موضوعی که من با شما در میان میگذارم، شکل موعظه ندارد؛ بلکه موضوعی اساسی است که با بهترین عناصر یک ملت ــ که شما جوانان باشید ــ در میان گذاشته میشود. فقط شما مخاطب من نیستید؛ این سخن را جوانان سراسر کشور هم خواهند شنید. نسل جوان کشور که بیش از نیمی از ملت و جمعیت کشور است، باید بداند در مقابل آرزوهای بزرگ، آرمانهای بلند و هدفهای مقدس و قابل قبول و موجه او چه موانعی وجود دارد... .»
خدا کند مصداق این کلام مولا علی(ع) نباشیم که میفرمایند:«هرکس به وقت یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمنانش بیدار خواهد شد.»